موقعی که می خواستمت می ترسیدم نگات کنم،موقعی که نگات کردم ترسیدم باهات حرف

بزنم. موقعی که باهات حرف زدم ترسیدم نازت کنم،موقعی که نازت کردم ترسیدم

 اشقت بشم حالا که عاشقت شدم میترسم از دستت بدم

 

ای کاش از بدو تولد کور بودم تا که هیچگاه دریای عشق را در چشمان ملیح

و فریبایت نمی دیدم

 

می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی

هدیه کنی اما اشک روفقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی

 

وقتی گفتی تا آخر دنیا باهاتم اون موقع بود که فهمیدم چرا دنیا 2 روزه

 

چقدر سخته تو چشمهای کسی که تمام عشقت رو دزدیده وبه جاش یه زخم همیشگی رو 

قلبت هدیه داده زل بزنی وبه جای انکه لبریز از کینه و نفرت بشی،حس کنی هنوزم

دوسش داری. چقدر سخته توخیالت ساعت هاباهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی

به جز سلام نتونی بگی..... چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو

خیس کنه، اما مجبور باشی بخندی تانفهمه هنوزم دوسش داری

 

انقدر در گفتن یک حرف حاشیه رفتم وبه جای نوشتن تنها یک کلمه گوشه ی دفتر

خاطراتت شعر های حاشیه ای نوشتم !!!! تا عاقبت در حاشیه چشم هایت افتادم حالا

که حاشیه نشینی را تجربه می کنم بگذار فقط یک حرف حاشیه ای دیگر بزنم

 دوستت دارم .