برای تو
در وصف تو و برای تو می نویسم،برای تویی که تنها یار و یاور من
هستی،تویی که هم ندا و همدل من هستی،تویی که در شب سیاه و ظلمانی
تنهایی ام همچون ستاره در آسمان دلم نور افشانی می کنی، تویی که قلب
پوسیده ام را ترمیم کردی،تویی که چشمانم در میان این همه هیاهو فقط و
فقط برای دیدن تو به اطراف خیره می گردد.به تنهایی اشک های چشمانت قسم،
به سکوت پر ترانه لــــب هایت قسم،به ترنم نگاه های معصومت قسم،به هق هق
گریه های پنهانم قسم ؛به حرمت سکوت، تو را می خوانم. به حرمت گریه، بر
نگاهت می گریم. به حرمت آرامش، از چشمانت می خوانم و به حرمت دست های تو
بوسه بر آن می نهم.و به همان حرمت شانه هایت که گریستم .بیا دستم را
بگیر و شادی را به من برگردون چون می دونی که هر روز وضع کاریم را که
هیچ خوب نیست .عزیزم باورم کن باورکن.فقط دارم دق می کنم .
وقتی آدم بدونه داره به کسی وابسته می شه و اون کس ممکنه هر لحظه ازش
خداحافظی کنه خیلی سخته شاید براش دور شدن خیلی سخت باشه ولی مجبوره ای
خدا خوشحالم درد دلم رو می فهمی امروز چقدر صدات کردم احتمالا از دستم
خسته شدی ولی خودت می دونی که من به جز تو کسی رو ندارم دوباره اشکام بی
حیا شدن داره سرازیر می شه بابا این اشکها خجالت نمی کشن ولی خدا ببین
به کجا رسیدن که خجالتم حالیشون نمی شه خدا یه چیزی بگم . میخوام در
گوشت بگم . خیلی خسته ام
تقدیم به تو که تمام وجودم از آن تو بود