نقل قل
تا حالا جایی که بتونم بهش بگم خونه پیدا نکردم
هیچوقت اونقدر جایی نموندم که وقت کنم بسازمش؛
یک بار دیگه از اینکه عاشق نیستم معذرت میخوام، اما اصلاً نمیخواستم قلبتو بشکنم.
این فقط یک فکره، یک فکر
اما اگه زندگی من اجارهای شده و من یاد نمیگیرم بخرمش
و سزاوار چیزی بیشتر از آنچه بدست آوردم نیستم
بخاطر اینه که هیچ کدوم از چیزایی که دارم واقعاً مال خودم نیست
همیشه فکر میکردم دوست دارم کنار دریا زندگی کنم
دوست دارم تنهای تنها دور دنیا رو بگردم
و دوست دارم به سادگی روزگار بگذرانم
اصلاً نمیدونم چی به سر اون رویا اومد که حالا هیچی برای متوقف کردن من باقی نمونده.
هنگامی که قلبم چون سپری است که هرگز بازش نخواهم نهاد
هنگامی که آنقدر از شکست گریزانم که حتا از تلاش میگریزم
چگونه میتوان مرا زنده نامید.
هیچوقت اونقدر جایی نموندم که وقت کنم بسازمش؛
یک بار دیگه از اینکه عاشق نیستم معذرت میخوام، اما اصلاً نمیخواستم قلبتو بشکنم.
این فقط یک فکره، یک فکر
اما اگه زندگی من اجارهای شده و من یاد نمیگیرم بخرمش
و سزاوار چیزی بیشتر از آنچه بدست آوردم نیستم
بخاطر اینه که هیچ کدوم از چیزایی که دارم واقعاً مال خودم نیست
همیشه فکر میکردم دوست دارم کنار دریا زندگی کنم
دوست دارم تنهای تنها دور دنیا رو بگردم
و دوست دارم به سادگی روزگار بگذرانم
اصلاً نمیدونم چی به سر اون رویا اومد که حالا هیچی برای متوقف کردن من باقی نمونده.
هنگامی که قلبم چون سپری است که هرگز بازش نخواهم نهاد
هنگامی که آنقدر از شکست گریزانم که حتا از تلاش میگریزم
چگونه میتوان مرا زنده نامید.
منو ببخش
+ نوشته شده در یکشنبه سی ام خرداد ۱۳۸۹ ساعت 1:24 توسط هستی
|
تقدیم به تو که تمام وجودم از آن تو بود