من و گل رز
يک خروار دليل براي شاديهاي مشترک و يک کمي غصه براي همدردي . گل رز
قشنگم تو منو ياد کسي که تورو بمن هديه کرد مي ندازي .ولي من .
نمي خواهي بگي که من تورو ياد اون کسي مي ندازم که تو رو توي اون شيشه
ي کذايي کرده . اگه بخواهي ،يکروز زندان شيشه ايتو مي شکنم و ميارمت
بيرون . ولي. ولي اونوقت مي ميري .آخه بيرون ، توي دنياي ما هوا خيلي
سرده .مي دوني سرد چيه؟ گلها تحملشو ندارن . من نمي خوام حصارتو بشکنم
که بعدش ببينم که توي دنياي سنگي ما قلبت شکسته شده يا توي اين سرماي
قلب آدمها قلب کوچولوي سرخت يخ زده باشه . ولي من مواظبت هستم . من
دوستتم .ولي .مي دوني چيه؟ مي ترسم تو معني دوستيو نفهمي . آخه هر چي
باشه تو يک گل پارچه اي هستي . يک گل مصنوعي با يک دنياي مصنوعي . تو
دوست من هستي؟ يعني قلبت هم پارچه ايه؟