کاش میتوانستم...
اگر میتوانستم قلبت را بشکنم ، دوایی برای درد قلب شکسته خود می یافتم!
اگر میتوانستم تو را به بازی بگیرم ، قلب من اینک بازیچه ای کهنه نبود!
اگر میتوانستم اشکت را درآورم ، اول از همه اشکهای خودم را پاک میکردم!
نه عزیزم من از تو دلشکسته ترم ، بیش از این مرا پریشان نکن ، من از تو
خسته ترم!
اگر میتوانستم بدون تو بمیرم ، تا به حال صدها بار مردم ولی زنده شدم
به عشق تو بیخیال آن دنیا شدم !
به تو عادت نکرده ام ، به عشق خیانت نکرده ام ، کاش میتوانستم فراموشت
کنم ،تا امروز خودم یک فراموش شده نباشم ،تا امروز اسیر غصه ها
نباشم
دلتنگ و آرزو به دل نباشم ، به امید فردا نباشم ،فردا نیز مثل امروز سخت
میگذرد نمیخوام بیش از این سردرگم و پریشان باشم!
کاش میتوانستم رها شوم از زندان تو، دوباره بشکن قلبم را که حکم آزادی
در دستان توست!
کاش میتواستم رها شوم ، خاک پای سرنوشت را ببوسم و از زندان تو آزاد
شوم!
غوغای عشق در دفتر عشق
تقدیم به تو که تمام وجودم از آن تو بود