نامه ای از دل برای مهدی نازنینم
روزهای خوش از پی هم می گذرند و آنچه در پیش است فقط خوشی
نیست...
زندگی همین گونه اس...همانطور که سرازیری رت دوست داری باید
سربالایی را هم دوست داشته
باشی و کنار بیای...
در خوشی ها همه اطرافیان سهیم اند...مرد آن است که روزهای
سخت را طی کند وخم به ابرو
نیاورد....تو توان آن مردانگی را داری..!!؟؟داری....
امیدوارم آرزوهایت٬شادی هایت٬زندگی ات٬امیدهایت را با دستان
خود رقم زذه و برایت شادی آفرین
باشم...
از اینکه دوستت دارم حس غرور می کنم٬تا به حال این همه
عاشقانه به کسی نگفته بودم دوستت دارم
٬اما تو توانستی خودت را در قلبم جا کرده وبر در آن قفلی
بزنی که کسی نه به آن وارد شود و نه تو از آن
خارج شوی...
ضمنآ دوست دارم اگر خدای نکرده دلخوری کوچکی هم از من
داشتی بگویی تا همه دلخوریهایت جمع
شوند و ناگهان...
دوستت دارم٬دوستم بدار...
اگر دوستم نداری هرچه زودتر بگو...
+ نوشته شده در سه شنبه دهم فروردین ۱۳۸۹ ساعت 5:51 توسط هستی
|
تقدیم به تو که تمام وجودم از آن تو بود